گاه در عشق نیــاز است به تلقین کردن

لذت مرگ نگاهی ست به پایین کردن

بیـن روح و بدنت فاصله تعیین کردن

نقشه می ریخت مرا از تو جدا سازد "شک"

نتوانست، بنا کـــرد بــــه توهیـــن کردن

زیـــر بار غم تـو داشت کسـی له می شد

عشق بین همه برخاست به تحسین کردن

آن قدر اشک به مظلومیتم ریخته ام

که نمانده است توانایی نفرین کردن

"با وفا" خواندم ات از عمد که تغییر کنی

گاه در عشق نیــاز است به تلقین کردن

"زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست"

خط مزن نقش مرا مـوقـــع تمریــن کردن!

وزش باد شدید است و نخم محکم نیست!

اشتباه است مرا دورتر از ایـــن کردن



نظرات شما عزیزان:

رهگذر
ساعت22:16---28 مهر 1393
خواب دیدم که شبی رهگذری می آید
شب دلتنگ مرا سر زده می آراید
می رسد، تا که پس از این همه دلتنگی ها
گره از بغض غزل های ترم بگشاید ...


خودم
ساعت18:27---20 مهر 1393
متن قشنگی بود

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : جمعه 18 مهر 1393برچسب:, | 15:27 | نويسنده : parmis |